درباره وبلاگ

اينجا دنياي كوچيك منه ! اينجا حرف ميزنم،مينويسم،ميخندم،گريه ميكنم و هيچكس اجازه ندارد تحقيرم كنه . من از دنيايي مي آيم كه انسانها براي نشان دادن قدرتشان دل ميشكنند،تهمت ميزنند،دروغ ميگويند،تحقير ميكنند و شاد شاد هستند.... نه... نه من مال آنجا نيستم من دنياي كوچك صميمي ام را ترجيح ميدهم... -(پر پرواز)- دلم ميخواد پر بكشم برم به سمت آسمون- با رنگا همبازي بشم تو جاده رنگين كمون- رو ابرا بايه خطّ خوب زنده بادعشق حك بكنم- طنين باد رو گوش كنم غصه ها را دَك بكنم- همنفسِ پرنده ها پر بزنم رو به افق- آسمونا بشه واسه من و پرنده ها قرق- اون بالاها كوچيك ميشن اونايي كه رو زمينن- همونا كه خودشونو حسّابي گنده ميديدن!!- اونجا ديگه نميرسه دست چراها به سرم- فارغِ احوال همه تو آسمون پر ميزنم- اگه دلم تنگ نميشد واسه عزيزترين كسام- اگه چشاي مادرم خيس نميشد يه روز برام- اونجا مي موندم تا ابد پيش خداي مهربون- اونجا كه شايد نباشن آدمهاي نامهربون- *كتايون *
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 163
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 169
بازدید ماه : 233
بازدید کل : 71773
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 296
تعداد آنلاین : 1










تعبیر خواب آنلاین

فال حافظ


استخاره آنلاین با قرآن کریم

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

داستان روزانه


کد حرکت متن دنبال موس

---
--تقدس چشمهايت را مهمان قلب غريبم كن
خدايا .....هواي مارو داشته باش
چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:دختر ايراني,ملكه,پسر ايراني,, :: 16:29 ::  نويسنده : كتايون       
 
یه پسر انگلیسی به پسر ایرانی میگه : چرا خانوماتون با مردا دست نمیدن؟

 

یعنی اینقدر مرداتون شهوت پرستن؟؟!!!

 

پسر ایرانی میگه: چرا هر مردی نمیتونه دست ملکه شما رو لمس کنه؟؟

 

پسر انگلیسیه عصبانی میشه و میگه:ملکه فرد عادی نیست و فقط با افراد خاص دست میده!!

 

پسر ایرانی میگه: خانومهای سرزمین من هم ملکه اند...



نظرات شما عزیزان:

مهری
ساعت17:37---2 ارديبهشت 1392
شنیده بودمش ولی دمت گرم که از حق حرف میزنی...پاسخ: سلام مسی دم تو هم گرم که با ابن که یه بار شنیده بودی بازم خوشت اومد.

سرمست
ساعت23:38---23 فروردين 1392
عجب جوابی داده خداییپاسخ: خدایی یا

شایان
ساعت18:47---8 فروردين 1392
ایول به ولش ... کاملا موافقم
مر30 کتایون عزیز


Zerg 23
ساعت15:45---25 اسفند 1391
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد!

اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.

هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون…

بعد از یک ماه پسرک مُرد…

وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد…

دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده…

دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد…

میدونی چرا گریه میکرد؟

چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد...


پاسخ: ای داد بی داد یعنی داغونم کرد!!!


علی از اهواز
ساعت21:26---15 اسفند 1391
شکست نفسی می فرمایید
پاسخ: ديگه ديگه


فاطمه
ساعت19:24---13 اسفند 1391
سلام کتی جونم چطوری ابجی؟

چخبرا؟

قابل دونستی سری بهم بزن عجیجم
پاسخ: سلام طلا چطوري؟ حتما اومدم...ويژ...


محمد
ساعت1:27---12 اسفند 1391
آبجی کتایون جون شما هم ملکه سرزمین من هستید پاسخ: مررررررررررررررررررررررررسي

سکوت
ساعت17:14---9 اسفند 1391
سلام عزیزم من تازه کارم به سری به ما بزن سایتت عالی بود


پاسخ: اومدم به وبت سر زدم برات نظرم گذاشتم بازم بيا بهم سر بزن


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: